سروشت

سروشت

وەرە با دامرێ ئاوات و تاسەم ‌*وەرە با زولفەکەت لادا هەناسەم *هێمن
سروشت

سروشت

وەرە با دامرێ ئاوات و تاسەم ‌*وەرە با زولفەکەت لادا هەناسەم *هێمن

بابی پیرس (قهرمان واقعی)

 

دوست اردکها و رقیبی که به هر حال می‌باخت...

مسابقات المپیک ۱۹۲۸ آمستردام در جریان بود. بابی پیرس (Bobby Pearce) قایقران استرالیایی که شانس اول رقابت‌ها محسوب می‌شد، در رقابت سنگین با ویکتور سارین فرانسوی بود. مسابقه تنها با حضور دو قایق برگزار می‌شد: پیرس و سارین.

پیرس جلوتر از سارین بود که ناگهان صدای اردکی را شنید. متوجه شد که یک اردک با فرزندانش در حال عبور از رودخانه است. پیرس ایستاد و اردکها با حوصله‌ی تمام عبور کردند. ویکتور سارین با هیجان از کنار پیرس گذشت. پس از عبور اردک‌ها، پیرس دوباره پارو زد. شتاب گرفت و دوباره از سارین عبور کرد.

پیرس آن سال برنده‌ی مدال المپیک شد. او رکورد هفت دقیقه و یازده ثانیه در رقابت ۲۰۰۰ متر را ثبت کرد که ۴۵ سال پس از آن شکسته شد! اما این روزها کمتر کسی او را با رکورد ۴۵ ساله‌اش میشناسد. او دوست اردکها بود. مردی که داستانش پس از چند دهه، هنوز هیجان‌انگیزتراز رقابتهای روز المپیک است.

ویکتور سارین، رقیب خوش شانسی نبود. او هم از پیرس باخت و هم از اردک‌ها. اما اگر برنده هم می‌شد، اعتباری که پیرس کسب کرده بود، فراتر از رتبه‌ی نخست مسابقات المپیک بود.


مظفر پرتوماه

مظفر پرتوماه از نخستین استادان کورد رشته فیزیک هسته‌ای بود. وی حدود سه دهه در سازمان فضایی ناسا به پژوهش علمی اشتغال داشت

 

پس از طی تحصیلات متوسطه، جهت ادامه تحصیل به آمریکا رفت و تحصیلات خود را تا اخذ مدرک دکتری در رشته فیزیک هسته‌ای ادامه داد. مرحوم دکتر پرتوماه سپس به سازمان فضایی ناسا پیوست، که این همکاری تا چند سال پیش ادامه داشت.

 

پرفسور پرتوماه، همچنین از فعالان انجمن‌های اسلامی دانشجویان در آمریکا بود. وی پس از پیروزی انقلاب ایران، ازسوی دولت موقت به همراه هیأت حل اختلاف به سنندج اعزام شد و مدتی به‌عنوان مشاور استاندار کردستان فعالیت داشت. پرفسور پرتوماه، پس از واقعه ۱۱ سپتامبراز سازمان فضایی آمریکا اخراج شد و در سال‌های اخیر به عنوان مسئول پرتودرمانی در مؤسسه سرطان درمانی واشنگتن به فعالیت اشتغال داشت. پرتوماه، که در سال‌های اخیر بارها به ایران سفر کرد، درپی بروز سکته قلبی، در ۷۰ سالگی درگذشت

دکتر مظفر پرتوماه، فیزیکدان برجسته کورد، در سال ۱۳۱۴ درشهر سنندج دیده به جهان گشود.

پدر وی سیدمحمد و مادرش گل‌اندام پرتوماه نام داشتند

پرتوماه تحصیلات ابتدایی خود را در سنندج آغاز کرد و تحصیلات ششم ابتدایی و سیکلِ اول را باعنوان شاگرد ممتاز در شهر سنندج گذراند؛ سپس وارد دانشسرای مقدماتی شد و بعد از دو سال تحصیل، به‌عنوان شاگرد نمونه دیپلم ناقص را اخذ کرد. بعد از آن، وارد دبیرستان «هدایت» سنندج شد و باعنوان شاگرداول در شهر سنندج در رشته ریاضی‌فیزیک موفق به اخذ دیپلم کامل متوسطه شد.

 

با شرکت در آزمون سراسری، به‌عنوان شاگرد ممتاز سنندج و نفر هفدهم کشور در کنکور سراسری، وارد دانشسرای عالی تهران می‌شود. به مدت سه سال در دانشسرای عالی به تحصیل پرداخت و در آنجا نیز به‌عنوان نفر اول شناخته شد. همین شاگرداول بودن‌ها، زمینه اعزام او را به ایالات متحده آمریکا از سوی وزارت فرهنگ وقت فراهم می‌نماید. علاقه به زادگاه و دیار سبب می‌شود که تا زمان آماده شدن برای سفر به خارج، و فراهم آمدن سازوکار تحصیل، تهران را ترک و به کردستان رجعت و بعد راهی سقز شود تا در کسوت معلمی خدماتی را به مردم آن دیار عرضه نماید. مدت یک سال و نیم در سقز به تدریس دروس ریاضی، فیزیک و ادبیات فارسی می‌پردازد

 

بالأخره در سال ۱۹۶۴م جهت ادامه تحصیل راهی کشور ایالات متحده آمریکا گشته و در ایالت سردسیر وسکانسین، شهر مَدیسون اقامت می‌گزیند و بعد از فراگیری زبان انگلیسی و تشکیل خانواده در دانشگاه وسکانسین، یکی از ده دانشگاه معتبر و مهم آمریکا در رشته فیزیک هسته‌ای تحصیلات خود را تا مقطع دکترا ادامه می‌دهد. گرچه مدت سه سال در دانشسرای عالی ایران به تحصیل پرداخته، اما عدم تناسب دروس ارائه شده در ایران با رشته انتخابی سبب می‌گردد تحصیلات خود را از ابتدای مقطع کارشناسی دوباره شروع نماید، اما در دوسال اول تحصیل، زیرکی و ذکاوت ایشان توجه اساتید را به وی جلب می‌نماید، به گونه‌ای که در ردیف دانشجویان ممتاز آمریکا قرار می‌گیرد. پس از گرفتن مدرک لیسانس با تعدادی از دانشجویان مسلمان دیگر کشورهای مقیم آمریکا آشنا می‌گرد و متوجه می‌شود که یک سال قبل، آنان تشکلی را به نام انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا تأسیس کرده‌اند؛ بی‌درنگ او نیز وارد تشکل گشته وبه عنوان عضو رسمی فعالیت دینی خود را با آنان آغاز می‌نماید، از آن پس روزانه مشغول تحصیل و حضور در دانشگاه می‌شود و دیگر اوقات در انجمن دانشجویان به فعالیت می‌پردازد همین فعالیت سبب می‌شود یکی دوسال دیرتر به درجه دکترا نائل آید. دکتر پرتوماه از بابت این‌که دوسال دیرتر توانسته دکترا را بگیرد نه تنها ناراحت نیست بلکه صمیمانه از پروردگار تشکر و قدردانی می‌نماید، آنچنان که خود می‌گوید … «الحمد لله رب العالمین گرچه به واسطه فعالیت در انجمن دانشجویان یکی دو سال دیرتر توانستم دکترا بگیرم اما همین امر سبب پدیده‌ای مبارک شد و آن این‌که به واسطه آن کارها توانستم از میان دانشجویان مسلمان مقیم آمریکا در اغلب کشورهای اسلامی دوستانی بیابم که به واسطه آنان امروز در آفریقا، آسیا، اروپا و تقریباً در تمام دنیا شناخته شده‌ام پس صمیمانه الحمدلله رب العالمین

 

در سال ۱۹۶۸ هنگامی که مسجدالأقصی توسط برخی به آتش کشیده می‌شود و محراب و منبر سلطان صلاح‌الدین ایوبی در آن سوخت، سال بعد از آن، از طرف مسلمانان اروپا کنگره‌ای عظیم با حضور دانشجویان مسلمان در محلی به نام «رویال آبرد هاو» در لندن برگزار شد که دکتر پرتوماه به نمایندگی انجمن اسلامی دانشجویان آمریکای شمالی در آن شرکت می‌نماید و با صدور قطعنامه و بیانیه‌های متعدد شدیداً دولت اسرائیل را به خاطر این جنایت محکوم و ناچار به واکنش می‌نمایند. اسرائیل در پاسخ آن بیانیه‌ها اعلام می‌دارد: که به آتش کشیده شدن مسجدالأقصی کار دولت اسرائیل و یهودیان نبوده بلکه فردی دیوانه و تبعه استرالیا این اقدام را انجام داده و حساب آن از دولت اسرائیل و مردم یهود جداست؛ در واقع می‌توان گفت که اقدام جدی دانشجویان اسلامی، اسرائیل را وادار به ارائه چنین پاسخی کرد. در جریان سفر به انگلستان و شرکت در آن کنگره عظیم صلابت و دلسوزی و دفاع جانانه از اسلام و مسلمانان از طرف مظفر پرتوماه برهمه عیان و محبوبیت ایشان در میان هم مسیرانش دو چندان می‌شود و همین امر سبب می‌گردد که پس از بازگشت به عنوان نائب رئیس انجمن انتخاب شود و یک سال بعد به عنوان رئیس انجمن زمام امور را در دست بگیرد. انجمنی که در آن زمان حدود ۱۰ هزار نفر عضو داشته و امروز بر اثر فعالیت دلسوزانه دانشجویان تعداد آنها بالغ بر یک میلیون نفر است. در اقدام اول پس از انتخاب به ریاست انجمن، دکتر پرتوماه به اتفاق بقیه اعضای هیأت رئیسه سه بنا را برای اجتماع مسلمانان در آمریکای شمالی خریداری می‌کند تا آنها را به مسجد و محل عبادت تبدیل نمایند یکی: کلیسایی بوده در شهر تورانتو کانادا، دیگری: ساختمانی در شهر: مادیسون «محل اقامت دکتر پرتوماه و سومی ساختمانی در شهر»ان آن بر«میشیگان و در همین راستا مؤسسه‌ای ثبت می‌شود و دکتر پرتوماه به عنوان رئیس آن انتخاب می‌گردد. او اظهار می‌دارد:» یکی از بزرگ‌ترین افتخارات من در زندگی آن است که سند تاریخی املاک موقوفه و مساجد مسلمانان آمریکا را من به عنوان رئیس مؤسسه امضاء کردم و در تار یخ آن کشور به ثبت رسید". در سال ۲۰۰۴ که کنگره اسلامی دانشجویان آمریکای شمالی تشکیل می‌شود و گزارش کار خود را ارائه می‌دهند اعلام می‌دارند که تا به حال بالغ بر ۷۰۰۰ مسجد و املاک موقوفه زیر این نظر مؤسسه به ثبت رسیده‌است.

پس از کسب درجهٔ دکترای فیزیک هسته‌ای، او فعالیت حرفه‌ای خود را در سازمان فضایی آمریکا (ناسا) آغاز می‌کند.

 

از مهمترین آثار این دانشمند کرد، ترجمه و تفسیر قرآن کریم به زبان کردی تحت عنوان (پرشنگی نووری خودا)(تابش نور خدا)می‌باشد که پس از وفات ایشان در دیماه۱۳۸۸ توسط انتشارات پرتوبیان در سنندج منتشر شده‌است.

 


 

مومنان عصر بی ایمانی

نقل قول از استاد محمدرضا شعبانعلی



مومنان عصر بی ایمانی:

نخستین باری که متن کاملی از حرفهای غیر تکنولوژیک بیل گیتس را خواندم، سال گذشته بود. زمانی که بیل گیتس،‌ اقدامات گوگل را برای نصب بالن‌های متعدد در آفریقا برای ایجاد یک شبکه اینترنت وایرلس، نقد می‌کرد. بیل گیتس به بلومبرگ گفت: «من خیلی تحت تاثیر این اقدام خیرخواهانه قرار نگرفتم. توسعه اینترنت بیشتر به گوگل کمک می‌کند تا آفریقا. نمی‌دانم چه احساسی خواهم داشت وقتی در حال مرگ از بیماری مالاریا هستم و وقتی به آسمان نگاه می‌کنم بالن‌های اینترنت گوگل را می‌بینم. توسعه زیرساخت برای بهبود کیفیت زندگی انسانها مهم است. اما تشخیص اولویت و فوریت، مهم‌تر است». گاهی به شوخی می‌گویم که خوشحالم مایکروسافت آمریکایی بود و نه فرانسوی. و خوشحالم که مایکروسافت در ایران فعالیت مستقیم نکرده است. شاید اخلاقشان عوض می‌شد. شاید باید روی صفحه‌ی مایکروسافت کلیک می‌کردیم تا به ازاء هر 100 کلیک، روی کامپیوتر یک کودک، ویندوز نصب شود!

 

اما شنیدن حرفهای بیل و ملیندا در TED، در مارس ۲۰۱۴، لذت دیگری داشت. آنها از لذت «بخشیدن ثروتشان» می گفتند. از بنیاد بیل و ملیندا که در فرایند کسب مالکیت ۹۵٪ ثروت آنهاست. از دوران نامزدی در سال ۱۳۹۳ و عکس‌هایی که از مسافرتشان به آفریقا در آن سال (چند ماه قبل از ازدواج) داشتند. از اینکه همان زمان تصمیم میگیرند درآمد مایکروسافت برای کاهش نابرابری در دنیا هزینه شود. تمام آن زمان که ما با کاریکاتور ساختن از عکس‌های مکینتاش و ویندوز سرگرم بودیم و مثل یک جنگ صلیبی، طرفداران اپل به مایکروسافت حمله می‌کردند و طرفداران مایکروسافت به اپل. بیل و ملیندا گیتس،‌ حریصانه ثروت بیشتری را جمع می‌کردند تا به بنیاد بیل و ملیندا که همزمان با سال ازدواجشان (۱۹۹۴) تاسیس شده بود کمک کنند.

 

ملیندا از نحوه تربیت فرزندانشان می‌گوید و زندگی در میان مردم تانزانیا. تا آنها درک بهتری از دنیا داشته باشند و توضیح می‌دهد که مسافرت توریستی با زندگی در میان خانواده‌ها فرق دارد.

 

از گریس می‌گوید. یکی از ۶ فرزند خانواده‌ی تانزانیایی که در کنار آنها زندگی کرده‌اند. توضیح می‌دهد که گریس با تمام خجالتی که داشته،‌ زمانی که می‌بیند جین فرزند ملیندا و بیل گیتس، شب هنگام با چراغی روی کلاه سرش بیرون می‌رود، خجالت را کنار میگذارد و به جین می‌گوید: «وقتی داشتی برمی‌گشتی، این چراغ رو به من میدی که شبها بتونم بهتر درس بخونم؟». ملیندا از دغدغه‌های آموزش در کشورهای توسعه نیافته می‌گوید و پدر گریس که نگران است به خاطر نمره‌های نه چندان بالای او، نمی‌تواند او را در مدرسه دولتی ثبت نام کند و چون هزینه مدارس غیردولتی بالاست،‌ او احتمالا مجبور می‌شود مانند مادرش کشاورز شود.

 

از فرزندخوانده‌هایشان می‌گویند. بیل گیتس توضیح می‌دهد که آنها قرار نیست با ثروت ما میلیاردر شوند. آنها بنیاد بیل و ملیندا را می‌شناسند و قبول دارند. آنها باید خودشان کار کنند تا «معنا» «اهمیت» را در زندگیشان احساس کنند. تا «جهت خودشان» را بیابند. تا کاری پیدا کنند که آنها را «هیجان زده» کند. بیل گیتس می گوید که ما قبل از ازدواج مقاله‌ی طولانی وارن باقت را خواندیم و قانع شدیم که حمایت مالی مطلق از فرزندان، نه کمک به آنهاست و نه جامعه.

 

بیل گیتس و ملیندا گیتس، زمانی ثروت خود را می‌بخشند که به کسب اعتبار و برند نیاز ندارند و به کسانی می‌بخشند که به محصولات مایکروسافت نیاز ندارند. بیل گیتس به جای نمودار رشد مایکروسافت (که منطقاً گزارش سالهای آخر عمر یک کارآفرین است)، نموداری را نشان می‌دهد که کاهش مرگ کودکان زیر ۵ سال را نشان می‌دهد و از رویای خود برای کوچک‌تر کردن آمار این مرگ می‌گوید. مرگهایی که به قول او در ۹۸٪ مواقع ناشی از بلایای طبیعی نیستند. اما تصویر آنها به اندازه‌ی یک زلزله دردناک و خبرساز نیست تا در رسانه‌ها بیاید.

 

شاید بیل گیتس هم روزی که وارد هاروارد شد، دوست داشت زمانی روزنامه یا تلویزیون با او مصاحبه کنند و زیر تصویرش بنویسند (Harvard Graduate). شاید بعدها دوست داشته بنویسند: Entrepreneur. شاید بعدها که مایکروسافت یک برند جهانی شد دوست داشته بنویسند: Microsoft Co-Founder. اما امروز او رستگاری را تجربه می‌کند. TED زیر نام او و همسرش، نوشته است: Philanthropist (عاشق و دوستدار نسل انسان و انسانیت). آنها را شاید باید مومنان عصر بی‌ایمانی دانست.







نمودار کاهش فقر کودکان زیر پنج سال جهان


شیعریک له هیمن



 

نیمه‌ ئاواڵـــــــــێ له‌ گۆشه‌ی بێکه‌سی دا خه‌م نه‌بێ

چاکه‌ ئه‌و لێره‌ش وه‌فای هه‌ر ماوه‌، سایه‌ی که‌م نه‌بێ

 

لاپه‌ڕه‌ی ژینم هه‌موو هه‌ڵـــــــده‌یته‌وه‌ تــــــــێیدا نییه‌

باسی فرمێسک و هه‌ناسه‌ وشیوه‌ن و ماته‌م نه‌بێ

 

ڕۆژگــــــاری ســــــپڵه‌ بۆ من بـــــۆسه‌یه‌کی نایه‌وه‌

نه‌مدی هه‌ر تیرێکی ده‌یهاوێ، به‌ره‌و سینه‌م نه‌بێ

 

ڕه‌نـــجی دووری دلبه‌رم بۆ کوشتنی من کافی یه‌

گه‌ر له‌ دنیادا ئه‌من هیچ مه‌ینه‌تێکی دیکه‌م نه‌بێ

 

ڕه‌مزی دڵـــــــداری له‌ زینێ فێر نه‌بوو یارم ده‌نا

کوا ئه‌وینداری وه‌فاداری وه‌کو من، مه‌م نه‌بێ ؟

 

شـــــــادی جـــــارێکی به‌ میوانی نه‌هاتۆته‌ دڵــــــــم

ڕه‌نگه‌ خه‌ڵوه‌تخانه‌یی خه‌م شوێنی نامه‌حره‌م نه‌بێ

 

خـــــۆم ده‌ســـــووتێنم هه‌تا به‌زمی خه‌ڵــک ڕۆشن بکـــه‌م

کێ له‌ ڕێی خه‌ڵکا وه‌کوو شاعیر ده‌سووتێ، شه‌م نه‌بێ!!!

 

هۆنراوەی: مامۆستا هێمن

وتنی: عەدنان کەریم

چاویلکه




له و ده مه ی را دلم لیی داوه بو ژوان


من دیوانه ی چاوی جوانم چاوی جوان

*

گه رچی خه لکی ولاتی چاو جوانانم


چاوی جوانم نه دی تیر به چاوانم

*

هه تا لاو بووم چاوی جوانم لی ون بوو


په چه و رووبه ند وچارشیوم دوژمن بوو

*

ئیستا پیرم و که وتوومه ته  ئاویلکه


چاوی جوانم لی ون ده کا چاویلکه


(هیمنی نه مر)