در ستایش ساعت شنی:
روی مبل نشسته بودم و فارغ از زمین و زمان، به دیوار روبرو نگاه میکردم. این روشی است که معمولاً اوقات فراغتم را میگذارنم. گاه سه یا چهار ساعت طول می کشد. کتابهای زیادی در این سکوتها متولد شده اند، نوشته های پراکنده ای نیز، کلاس ها و دوره ها و شرکتها و سازمانهایی نیز!
اما این بار، اتفاق متفاوتی افتاد. ساعت روی دیوار توجهم را جلب کرد. تیک تاکی که برای اولین بار طی چند سال گذشته، میشنیدم و چه وحشتناک بود. پیام مشخصی داشت: چشمت را باز نگهداری یا ببندی، به ساعت رو کنی یا پشت آن بایستی، زمان از حرکت نمی ایستد. صدای تیک تاک ساعت هر لحظه بلندتر میشد. طوری که هیچ صدای دیگری به گوش نمیرسید. بر خلاف تمام این سالها، که صدای این تیک تاک در هیاهوی صدای شهر، گم شده بود.
چه سخت است زندگی. چه سخت است تصمیم گرفتن. چه سخت است خوابیدن. چه سخت است نخوابیدن! وقتی که تیک تاک ساعت در گوشت میپیچد و بیرون نمیرود. صدای تلخی است اما پیامش حقیقت دارد. زمان میگذرد. چه با من. چه بی من.
چه ایده بدی بوده گرد ساختن ساعت. احساس میکنی همیشه فرصت تکرار است:
قرار بوده ۸ صبح بیدار شوی و میبینی شده ۸ و ربع٫ میگویی: اشکال ندارد تا ۹ میخوابم بعد بیدار میشوم!
قرار بوده امشب ساعت ۹ یک ساعتی را صرف مطالعه کتاب کنی، می بینی کتاب نخوانده ۱۰ شده. میگویی: اشکال ندارد. فردا شب ساعت ۹ میخوانم.
ساعت دروغ میگوید. دروغ. زمان بر گرد یک دایره نمی چرخد! زمان بر روی خطی مستقیم میدود. و هیچگاه، هیچگاه، هیچگاه باز نمیگردد.
ایده ساختن ساعت به شکل دایره، ایده جادوگری فریبکار بوده است! ساعت خوب، ساعت شنی است! هر لحظه به تو یادآوری میکند که دانه ای که افتاد دیگر باز نمیگردد. اگر روزی خانه بزرگی داشته باشم، به جای همه دکورها و مجسمه ها و ستونها، ساعت شنی بزرگی برای آن خواهم ساخت و میگویم در آن آنقدر شن بریزند که تخلیه اش به اندازه متوسط عمر یک انسان طول بکشد. تا هر لحظه که روبرویش می ایستم به یاد بیاورم که زمان «خط» است نه «دایره».
یادم باشد تابلویی زیر ساعت شنی ام نصب کنم: «خوش بین نباشید. این ساعت به ضربه سنگی میشکند…»
سهرۆکه ههژارهکهی ئۆرۆگوای 100 منداڵی ههتیوی سوریا لهخۆدهگرێت
سهرۆکه ههژارهکهی ئۆرۆگوای، لهسهر کاره مرۆییهکانی، بهردهوامهو له ههڵوێستێکی مرۆییدا بڕیاری دا، سهد منداڵی سوریی لهخۆ بگرێت.
لهکاتێکدا سهرۆکی ولاَتانی جیهان، له ململانێدان لهسهر پشکی خۆیان له کێکی سوریا، بهلاَم خۆسێ مۆخیکای سهرۆکی ئۆرۆگوای که به ههژارترین سهرۆکی جیهان ناسراوه، له بری گۆڕهپانی شهڕ ، گۆڕهپانی مرۆیی و خزمهتکردنی به مرۆڤهکان، ههڵبژاردوهو دهرگای خانوه هاوینهکهی دهخاته سهر پشت بۆ ئهو مندالاَنهی بههۆی شهڕی سوریاوه، بێ دایک و باوک بوون.
به گوێرهی سهرچاوهکان، سهرۆکی ئۆرۆگوای که به (بی بی) ناسراوه، لهمانگی ئهیلولی داهاتوودا، سهد مندالی سوریی لهخۆدهگرێت که له ئێستادا له کهمپهکانی خۆرههلاَتی ناوهراستدانو به سهرپهرشتی کۆمسیۆنی بالاَی پهنابهرانی سهر به نهتهوهیهکگرتوهکان و به یاوهریی کهسێکی نزیکیان، ڕوو له ماڵهکهی سهرۆکی ئۆرۆگوای دهکهن و چاوهڕێش دهکرێت، حکومهتی ئۆرۆگوای، خهرجییان دابین بکات.
ئهم ههڵوێستهی سهرۆکی ئۆرۆگوای، بهراورد ناکرێت به کارهکانی باراک ئۆبامای سهرۆکی ئهمریکا که له ماوهی 3 ساڵی جهنگی سوریاداو له کۆی زیاتر له 2 ملیۆن پهنابهر، تهنها رێگهی به 31 پهنار داوه بچنه ناو ولاَتهکهی، له کاتێکدا 135 ههزار کهس، داوای مافی پهنابهرێتییان کردوه
عباس کمندی هنرمند بزرگ کرد صبح روز پنج شنبه 1/3/93 به علت ایست قلبی فوت فرمودند...روحش شاد و یادش گرامی