سروشت

سروشت

وەرە با دامرێ ئاوات و تاسەم ‌*وەرە با زولفەکەت لادا هەناسەم *هێمن
سروشت

سروشت

وەرە با دامرێ ئاوات و تاسەم ‌*وەرە با زولفەکەت لادا هەناسەم *هێمن

آموزش زبان انگلیسی با هدف خیرخواهانه! لطفا بخوانید


اگر شما هم مثل بسیاری از مردم، در یادگیری زبان انگلیسی احساس تنبلی می‌کنید یا اینکه بارها تلاش کرده‌اید و موفق نبوده‌اید، شاید این بار خلاقیت خیرخواهانه جان برین، بتواند به شما کمک کند.

جان برین، در سال ۲۰۰۷، سایت Freerice را برای یادگیری زبان انگلیسی راه‌اندازی کرد. این سایت ایده‌ی خیرخواهانه و خلاقانه‌ داشت. شما کلمات مختلف زبان انگلیسی را می‌آموزید. تلفظ و معنی آنها یاد می‌گیرید و هر بار که به یکی از سوالات سایت، پاسخ درست دادید،‌ به یک فقیر یک دانه برنج داده می‌شود.

حالا دو سوال مهم وجود دارد. سوال اول اینکه چه کسی آن فقیر را انتخاب می‌کند؟ که این کار بر عهده World Food Program یا WFP است: برنامه غذای سازمان ملل متحد. سوال دوم این است که هزینه این برنج‌ها از کجا تامین می‌شود؟ هزینه این برنج‌ها از طریق بنر‌های تبلیغاتی شرکتها و سازمانها و وب‌سایت‌ها تامین می‌شود.

البته تبلیغات این سایت بسیار علمی و هوشمندانه طراحی شده است. کسی که به سوالات پاسخ ندهد و فقط سایت را مرور کند، تبلیغی نخواهد دید. اگر سوالی را پاسخ دهید و درست پاسخ داده باشید، در کنار سوال نوشته می‌شود که شما چند دانه برنج به فقیران هدیه کرده‌اید و در زیر سوال، بنر تبلیغی شرکتی که هزینه این برنج از طریق او پرداخت شده، نمایش داده می‌شود.

این مدل تا سال ۲۰۰۹ کار کرد و در سال ۲۰۰۹ جان برین، کل دامین و کد‌های برنامه‌نویسی و ایده و همه تبعات مادی و معنوی آن را به برنامه‌ غذای سازمان ملل متحد هدیه کرد. شاید اگر با ادبیات اسلامی بگوییم، باید گفت: وقف کرد.

امروز سایت Freerice علاوه بر کلمات زبان انگلیسی، گرامر زبان انگلیسی، جغرافیا، اعضای بدن انسان و معرفی آثار برتر هنری و ادبی جهان را نیز در برنامه آموزشی خود قرار داده است.

تایم در سال ۲۰۱۱، این سایت را یکی از ۵۰ سایت برتر جهان معرفی کرد. در همان سال جایزه Digital Communication Awards به عنوان بهترین بازی سازمانی، به این سایت اهدا شد.

همیشه هنگامی که به این سایت سر میزنید، امتیاز شما، که در واقع تعداد برنج هایی است که به فقیران داده‌اید در کنار سایت نمایش داده می‌شود. نخستین روز راه اندازی سایت، ۸۷۰ عدد دانه برنج به فقیران هدیه داده شد.

بعدها شکل یادگیری حرفه‌ای تر شد و سازمان «برنامه غذا سازمان ملل متحد» نسخه Freerice 2.0 را عرضه کرد. اکنون شما می‌توانید به صورت گروهی در این یادگیری شرکت کنید و امتیاز شما (تعداد دانه برنج‌های اهدایی) به صورت گروهی نمایش داده می‌شود. اکنون ماهیانه ۲۵۰ میلیون دانه برنج از طریق این برنامه به فقرا

اهدا می‌شود. بنگلادش، کامبوج، اوگاندا و نپال، نمونه کشورهایی هستند که از این برنج‌ها بهره مند شده‌اند.



http://freerice.com/#/english-vocabulary/2035


ماموستا حه قیقی

چاوه ‌که‌م

 

دڵم ماتی غه‌می هیجرانی تۆیه‌


نه‌خۆشی ده ‌ردی بێ ده ‌رمانی تۆیه‌

*

ئه‌وا عومرێکه‌ چاوم ،چاوه‌کانم


خه‌ریکی شیوه‌ ن و هیجرانی تۆیه‌

*

برینم کارییه‌ جه‌رگم بڕاوه‌


ئه‌ویش کاری برۆ و موژگانی تۆیه‌

*

دڵی بردم نیگای چاوی خۆمارت


یه‌ که‌و گیراوی دوومه‌ستانی تۆیه‌

*

به‌ قانوون حورمه‌تی میوانی فه‌رزه‌


مه‌ر ه ‌نجێنه‌ دڵم ، میوانی تۆیه

*

ته‌وافی خاڵی تۆ بۆ من حه‌ڵاله‌


دڵم فید یه‌ و سه‌رم قوربانی تۆیه‌

*

قیامی قامه‌ تت قامی قیا مه ‌ت


ته‌رازووی چاوه‌ که‌م میزانی تۆیه‌

*

هه‌والی رۆژی مه‌حشه‌ر گه‌ر ده ‌پرسی


خه‌به‌ر ده ‌ستی من و دامانی تۆیه

*

ئه‌گه‌ر په‌یمانه‌که‌ی ده ‌ستت شکاندم


دڵم مه‌شکێنه‌ هاوپه‌یمانی تۆیه‌

*

ئه‌تۆ سووچت نه‌بوو چاوت منی کوشت


مه‌فه‌رموو چاوه‌ که‌م تاوانی تۆیه‌

*

به‌ ئیمانم هه‌تا مردن "حه‌قیقی"


به‌ هیوای دینی چاوی جوانی تۆیه‌


 

" مامۆستا حه‌قیقی




نوشته ای بسیار زیبا از محمدرضا شعبانعلی

در ستایش ساعت شنی:

روی مبل نشسته بودم و فارغ از زمین و زمان، به دیوار روبرو نگاه میکردم. این روشی است که معمولاً اوقات فراغتم را میگذارنم. گاه سه یا چهار ساعت طول می کشد. کتابهای زیادی در این سکوتها متولد شده اند، نوشته های پراکنده ای نیز، کلاس ها و دوره ها و شرکتها و سازمانهایی نیز!

اما این بار، اتفاق متفاوتی افتاد. ساعت روی دیوار توجهم را جلب کرد. تیک تاکی که برای اولین بار طی چند سال گذشته، میشنیدم و چه وحشتناک بود. پیام مشخصی داشت: چشمت را باز نگهداری یا ببندی، به ساعت رو کنی یا پشت آن بایستی، زمان از حرکت نمی ایستد. صدای تیک تاک ساعت هر لحظه بلندتر میشد. طوری که هیچ صدای دیگری به گوش نمیرسید. بر خلاف تمام این سالها، که صدای این تیک تاک در هیاهوی صدای شهر، گم شده بود.

چه سخت است زندگی. چه سخت است تصمیم گرفتن. چه سخت است خوابیدن. چه سخت است نخوابیدن! وقتی که تیک تاک ساعت در گوشت میپیچد و بیرون نمیرود. صدای تلخی است اما پیامش حقیقت دارد. زمان میگذرد. چه با من. چه بی من.

چه ایده بدی بوده گرد ساختن ساعت. احساس میکنی همیشه فرصت تکرار است:

قرار بوده ۸ صبح بیدار شوی و میبینی شده ۸ و ربع٫ میگویی: اشکال ندارد تا ۹ میخوابم بعد بیدار میشوم!

قرار بوده امشب ساعت ۹ یک ساعتی را صرف مطالعه کتاب کنی، می بینی کتاب نخوانده ۱۰ شده. میگویی: اشکال ندارد. فردا شب ساعت ۹ میخوانم.

ساعت دروغ میگوید. دروغ. زمان بر گرد یک دایره نمی چرخد! زمان بر روی خطی مستقیم میدود. و هیچگاه، هیچگاه، هیچگاه باز نمیگردد.

ایده ساختن ساعت به شکل دایره، ایده جادوگری فریبکار بوده است! ساعت خوب، ساعت شنی است! هر لحظه به تو یادآوری میکند که دانه ای که افتاد دیگر باز نمیگردد. اگر روزی خانه بزرگی داشته باشم، به جای همه دکورها و مجسمه ها و ستونها، ساعت شنی بزرگی برای آن خواهم ساخت و میگویم در آن آنقدر شن بریزند که تخلیه اش به اندازه متوسط عمر یک انسان طول بکشد. تا هر لحظه که روبرویش می ایستم به یاد بیاورم که زمان «خط» است نه «دایره».

یادم باشد تابلویی زیر ساعت شنی ام نصب کنم: «خوش بین نباشید. این ساعت به ضربه سنگی میشکند…»

این قافله عمر عجب میگذرد...

این قافله ی عمر عجب میگذرد...



دریاب دمی که با طرب میگذرد...

عکسی زیبا از آلبرت اینشتین و چارلی چاپلین

وینه یه کی جووان له ئالبیرت ئاینشته ین و چارلی چاپلین